سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گذرگاه

ارامستانی شلوغ و خفتگانی در گل با تاج مرمرین بر سر

السلام علی اهل لااله الالله،من اهل لااله الله،یا اهل لا اله الا الله...

اگر علاقه مند زیارت اهل قبور باشید از این دست آیات و اوراد را در جای جای گورستان ها دیده اید.سلام بر اهل لا اله الا لله.از طرف اهل لا اله الا الله،ای اهل..چگونه یافتی پاداش گفتن لا اله الا الله را.و طلب آمرزش برای زنده و مرده گوینده لااله الا الله.

"کل نفسه ذائقه الموت". مرگ و نیستی سرنوشت محتوم همه ماست..هر یک هر ما دیر یا زود طعم مرگ را خواهیم چشید.

خوف نکنید. مقصودم از این حرف ها موعظه، پند و اندرز، یابه کار بردن جملات حکیمانه و اظهار فضل نیست.نه میخواهم شما را از نتیجه اعمالتان بیم دهم و نه ظهور نکیر ومنکر را در شب اول قبر بیادتان آرم. البته که اندیشیدن در باره آخر وعاقبت خود ،اعمال و دین و دنیا و آخرت مهم است و واجب. اما این مقولات هم متخصصین خاص خودش رادارد .درانواع تجمعات دینی ،رسمی ،غیر رسمی ،خانه ،مدرسه ،مسجد انواع مقاطع زمانی و مکانی، از دین و دنیا وآخرت می گوییم ومی شنویم.

راستش خودم هم به درستی نمی دانم چه نامی برای این نوشته می تواند مناسب تر باشد. گزارش قبر ،قبرستان، دل نوشته و این دست. اما هدف حداقل برای خودم روشن است. خیلی ساده شاید بشود گفت، این یک جور به اشتراک گذاشتن احساس و تجربه با دیگران است و ضمن آن یاد آوری به خودم .

چهلم دایی ام تازه گذشته است .این آخریشان بود.هفتاد و چهار سال داشت .اما سرحال بود.رفتنی به نظر نمی آمد اما رفت.سه تایشان هم قبلا فوت کرده بودند. سه تا از عمو هایم هم به رحمت خدا رفته اند. یکی شان که جوانمرگ شده .پیش از آنکه من دنیا بیایم او رفته بود.آن موقع خانواده حسابی داغدار شده بودند. فامیل های دورتر و دوست و آشنا را بشمارم تعدادشان زیاد می شود. حتما شما هم کم و بیش همین وضعیت رادارید.

اگر خیلی جوان باشیدشاید جوانب قضیه کمتر برایتان ملموس باشد. معمولا هر قدر از دهه های سی و چهل عمر ،به بالا میروید جای خالی در گذشتگان در زندگی تان نمود بیشتری پیدا می کند. در گردش، سفر ، میهمانی، گاهی خاطرات تداعی می شود. بعضی اوقات خدا بیامرز ها در خواب هم رهایتان نمیکنند. دسته جمعی یقه تان را میگیرندو تلاش میکنند شما را را با خود به عالم بالا ببرند.بی معرفت ها کار را به جایی میرسانند که با پرشی نیم متری از خواب بپری و نیم خیز شوی!.راستی تا کی میشود یاد مردگان را زنده نگاه داشت؟.هر کس که از دنیا میرود چند سال در خاطر دیگران خواهد ماند .با یک حساب سر انگشتی شصت ،هفتاد سال. اگر خوب وعزیز باشی و از تو به نیکی یاد شود.شاید هم بیاد آوردنت برای بازماندگان تداعی گر خاطرت

نا خوشایند باشد.و خدای نا کرده لعن و نفرینت کنند.بعد از آن و با گذر زمان، تمام معاصران و موانسانت هم از دنیا خواهند رفت.آیندگان نیز نه خاطره ای از شما دارند،ونه فرصتی برای تجسم و تفکر به وجود نا موجودی که اثر قابل لمسی در زندگی شان ندارد.و این دور تسلسل را خدا میداند به کجا خواهد انجامید.

نا گفته نماند که ما برای جبران این نقیصه دستگا ههای عریض و طویلی را در برای پاسداشت یاد در گذ شتگان به وجود آورده و سازماندهی نموده ایم! ما با استفاده از تکنیک چشم و هم چشمی در مراسم تدفین و ترحیم و نکوداشت اموات همواره رو به رشد بوده و هستیم. با سالها تجربه شرکت در چنین مراسمات موضوع را از نزدیک لمس و درک کرده ام!

چه بسیار مردگانی که سالها در حسرت جمله ای با محتوای محبت آمیز از سوی عزیزانشان ماندند و از این از این دنیای فانی رحلت کردند.و این محبت دریغ شده به بهانه مرگ شخص و آن هم با تقدیم سنگ قبری مرمرین و گرانبها به عزیز فقید تازه گذشته نثار گردیده است.

در گذر از میان گور ها،خواندن اشعار عبارات و جملات قصار که گاهی زبان حال متوفی است و بعضا شرح غم هجران است و حسرت و آه ناله که نه خیری برای مرده دارد نه سودی برای زنده! اما به هر حال جای تحقیق و تدقیق دارد و لزوم ورود محققین و پژوهندگان علم الاجتماع را به این پدیده بدیع ضروری می نمایاند!

حد اقل در آرامستا نهای شهر های بزرگ پیش از فرا رسیدن سالگرد مرگ، اکثر قریب به اتفاق سنگ های روی قبور تعویض شده و سنگ های جدید شاهانه جایگزین سنگ فابریک میگردد!

این سیر سبقت گرفتن مردگان از هم بصورت مداوم ادامه پیدا میکند.و صد البته دچار تحول و پیشرفت نیز میگردد.هر از گاه که برای یاد بود رفتگان به گورستان میروی آثار وشواهد این نو آوری ها را به عیان مشاهده می کنی!

در روایات دینی توصیه برای زیارت اهل قبور فراوان است. شاید از این جهت که ما انسانیم و به تبع آن فراموشکار و نیازمند تکرار. اما به طور منطقی نباید آنقدر فراموشکار باشیم که اصل را وا گذاریم وبه فرع و کج راهه و بی راهه برویم.

به گمانم هدف عبرت گیری و وقوف وتذکر به این واقعیت است که ما چند صباحی بیش در دار فانی مستقر نخواهیم بود.وبا امعان نظر به
بیت معروف و فلسفی "از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود ،به کجا میروم آخر ننمایی وطنم"، اندیشه ورزی و تعالی جویی را جایگزین صفات دون و دم دستی تفاخر ،تملق ،چاپلوسی،و فریبکاری وخود فریبی و غیره کنیم.

وقتی رفتار نا معقولی در درون جامعه بصورت اپیدمیک تظاهر پیدا می کند.یعنی مقاومت در برابرش کاری است بسیار سخت و شاید از جهاتی ناممکن . یعنی از تو هم انتظار میرود همان کار را انجام دهی که دیگران می کنند .اگر چه در درون میدانی غیر منطقی و غلط است.و...

اینجاست که ضرورت وجود و ورود خردمندان ،علما ،اندیشمندان و نخبگان و دستگاه های آموزش رسمی و غیر رسمی را در بطن جامعه و چاره جویی در رابطه با ناهنجاری ها و خصوصا جلوگیری از به خطا رفتن جامعه را در زمینه های مختلف زندگی اجتماعی ضرورتی واجب می کند.چرا که کشیده شدن به ورطه ناهنجاریها عواقب و هزینه های گزاف و شاید غیر قابل جبرانی هم در پی خواهد داشت.